مریممریم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
متینمتین، تا این لحظه: 2797 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

لحظات رویایی مرمر ومامانش

یه خانواده خوشبخت و شاد بهشت زودتر از موعد است

گفتمش ترسیم کن تصویری ازروی حسین(ع)

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی   با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید   گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا   تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید   گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن   عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید   گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم   راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید   گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش   عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید   گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن   در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید   گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش...
20 آبان 1392

دانه های اشک

دستمال کاغذی به اشک گفت: قطره قطره‌ات طلاست یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟ عاشقم با من ازدواج می‌کنی؟ اشک گفت: ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی! تو چقدر ساده‌ای خوش خیال کاغذی! توی ازدواج ما تو مچاله می‌شوی چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی پس برو و بی‌خیال باش عاشقی کجاست! تو فقط دستمال باش! دستمال کاغذی، دلش شکست گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد در تن سفید و نازکش دوید خونِ درد آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد مثل تکه‌ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد چرک و زشت مثل این و آن نشد رفت اگرچه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت چون...
5 آبان 1392
1